منو از کون مـیکنی؟

ژوئیـه 10, 2010 بدست parsv

خيلی خسته شده بودم. خوردن شاش دادشم آخه چقدر بدم. خوردن شاش دادشم چقدر کير فقط بره توم! که تا کی بايدم پاره شـه! مگه منندارم٫ مگه من ندارم٫ خب منم ميخوام يه چيزه کلفت بجایم بره تو کونم. ديگه واقعا تحملم تموم شده بود. هر چی فيلم سوپر نگاه ميکرديم همش دعوا سرهطرف بود تاش. بـه اين چنتا دوست پسرامم کـه هر چی نخ ميدادم کـه بابا منو ازين اصلا انگار نـه انگار.
حموم کـه ميرفتم آينـه رو کج ميکردمپامو باز ميکردم کهپامو خوب ببينم.م خوشگل و تميز بود ولی هم يکم گشاده بود هم اينکه ديگه تکراری شده يه چيزی فقط بره اونتو. بـه کونم کـه نگاه ميکردم خيلی بيشتر خوشم ميومد. دورش يکم هم تيره رنگ بود و هم خيلی کوچولو بنظر ميرسيد. فاصلشم بـه م فقط ۲ سانت بود. البته م کـه ازخطم زده بود بيرون اين فاصله رو کمتر کرده بود. با هر کی راجع بـه حرف ميزدم ميگفتن دوست پسراشون بيشتر ميخوان اونارو ازن که تا از. ميگفتن خيلی درد داره ولی کيفش هم درون عوض خيلی بيشتره. اون عقب مونده هايی کـه هنوز پرده داشتن هم بستگی بـه دوست پسراشون داشت. اگه پسره زرنگ بود اونا رو ازميکرد اگه هم کـه ببو بود کـه فقط لاپايی با هم حال مي. خيلی وقت بود تو اين فکرها بودم کـه يروز تصميم گرفتم خودم بـه خودم ور برم. اينا کـه سرکار بودن و داداشمم کـه مثله هميشـه پيشـه دوست اش بود. خونـه تنـها بودم ولی باز به منظور اطمينان بيشتر درون اتاقمو قفل کردم.
اول يه موزيک مورد علاقه ام رو گذاشتم. قبلش از پايين يکم آورده بودم با خودم تو اتاق. اونم آروم آروم داشتم ميخوردم. چشمامو بستمو با ريتم آهنگ دستامو آوردم بالا و خودمو مثله کرم رو تخت تکون تکون ميدادم.
چند دقيقه اول سعی کردم خودمو رلکنم. اين کاری بود کـه هميشـه قبل از ميکردم. يه ذره کـه گذشت اول از گردنم شروع کردم. ميدونستم کجای گردنمو بمالم کـه بيشتر خودمو حشری کنم. آهنگ اول سی دی رو فقط آروم آروم همين کارو کردم. بـه خودم کم کم ور ميرفتمو پا ميشدم ميخوردم. ديگه تقريبا حسابی همـه چی دوره سرم داشت ميچرخيد. يهو ياده روزی افتادم کـه پردمو زدن. اون روزم مستم قبلش. همـه چی همونجوری کـه ميخواستم داشت پيش ميرفت. پا شدم نشتمو سگکه کرستمو باز کردم. آروم دستامو آوردم جلو و سوتينمو کامل دراوردم. دوباره دراز کشيدم. با دو که تا انگشتام نوک سينـه هامو گرفتم. نوکشوانگشتام هی ميچرخوندم. يذره کـه گذشت ديگه خيلی حشری شدم. دستمو خود بـه خود کردم تو شرتم. ديدم اينجوری نميشـه ٫ پاهامو آوردم بالا و شرتمو دراوردم. بـه آيينـه روبروم کـه نگاه کردم ديدم رو تخت دارم مثله کرم وول ميخورم.پامو باز کردمو شروع کردم بام بازی . دستم کـه به هم ميخورد داد ميزدم و اون لحظه فقط يه چيز کلفت بيرحم ميخواستم کـه پارم کنـه و جرم بده. با انگشتام لایمو باز کردم و انگشت اون يکی دستمو که تا ته کردم تو م.پام ديگه کاملا خيس خيس شده بود. با دوتا دستام افتادم بـه جونـهم و هی ميمالوندمش. حسابی کـه ديدم ديونـه شدم رفتم سراغ کونم. اول از آبپام مالوندم بـه دوره م کـه قشنگ خيس شـه. وای آبم چه بويی ميداد٫ محشر بود.
با انگشت وسطم شروع کردم. آروم آروم کردمش تو کونم. دردی نداشت ولی خب احساس ميکردم يه چيزی داره تو يکی از ای جديده بدنم ميره. اينبار انگشت شستمو خواستم م تو ديدم اينم زياد بهم لذت نميده. دنبال يه چيزی بودم کـه هم کلفت باشـه هم دراز. از همون روی تخت اينورو اونورو نگاه کردم کـه يهو چشمم افتاد بـه شمعی کـه روی ميز بود. ديدم آره هم کلفته هم درازه و هم خودش چربه و زياد دردم نميگيره. البته شمعه خيلی دراز بود و من ميخواستم فقط يذرشو م تو. دمرو خوابيدم. بالشو گذاشتم زيره شکمم کـه م قشنگ بياد بالا کهپام قشنگ باز بشـه. اول دوباره دوره کونمو خيس کردم ولی چون کافی نبود انگشتمو کردم تو م و از آبم ماليدم بـه کونم. شمع رو دادم بـه يه دستم و با اون يکی دستم سعی کردم که تا جايی کـه ميتونمپامو باز کنم. اول سر شمع رو اروم ماليدم بـه دوره کونم. هی ليز ميخورد ميرفت توم. به منظور همين يکم بيشتر فشار دادم کـه حداقل سرش بره تو کـه ديگه ليز نخوره. اولش نميرفت ولي يكم كه بيشتر فشار دادم سرش رفت تو. واي چه دردي داشت . احساس ميكردم كونم داره پاره ميشـه با دندونام بالشو گاز گرفتمو آروم شمع رو فشار دادم تو. براي اينكه پارم نكنـه ميچرخوندمشو ميكردم تو. يذرش كه رفت تو دردش كمتر شد. خيلي خوشم اومده بود. ديدم حالا کـه تا اينجاش رفته تو بعد بذار بيشتر شو م. قمبل کرده بودم و اينقدرپامو باز کرده بودم کـه داشتم جر ميخوردم. تقريبا دو هفته ای ميشد کـه موهایپامو نزده بودم. به منظور همين يذره درومده بود و وقتی ميخورد بـه دستم اونارو حس ميکردم. ته شمع رو محکم گرفتم و مو قشنگ دادم بيرون. چشمامو بستم و يهو شمع رو که تا نصفه بيشترش کردم تو. يه لحظه چنان دردی احساس کردم کـه فقط تونستم جيغ ب. يه جيغ بلند کشيدم و چون مو خود بخود جمع کردم شمعه خودش درومد و افتاد روی تخت. يه دستمو بردم سمت کونم کـه جر خورده بود و کونمو آروم آروم ماساژ دادم کـه دردش کمتر بشـه. لبمو گاز ميگرفتم و نميدونستم از درد چيکار کنم. پاشدم وايسادم کـه تو آيينـه نگاه کنم ببينم چه بلايی سره خودم آوردم. اومدم آيينـه رو کج کنم کـه بتونمپامو بهتر ببينم کـه يهو ديدم صدای پا مياد. که تا اومدم بخودم بجنبم ديدم داداشم داره بلند درون داد ميزنـه: خوردن شاش دادشم تو چته٫ حالت خوبه٫ چرا جيغ ميزنی يهو ؟
منم کـه خيلی هول شده بودم و نمـی خواستم نشمون بدم کـه از اومدنش شکه شدم گفتم: هيچی از روی تخت داشتم ميفتادم پايين يهو ترسيدم٫ ببخشيد اگه ترسيدی.
گفت:آره من کـه ترسيدم فکر کردم حالا چی شده ولی از جيغه تو بيشتر از من اونی کـه با منـه ترسيد .
گفتم:وااا٫ مگه کی باهاته؟ ديدم خنديد٫ فهميدم کی باهاشـه ٫
گفتم:بازم مردمو آوردی سرش بلا بياری؟
ديدم گفت: بابا اون خودش از اين بلاها دوست داره٫ اصلا بلا چيه٫ چيزيکه آدم خوشش مياد همش انجام بده مگه ميشـه بش گفت بلا… اينو گفتو رفت پايين.
منم با خودم گفتم: خبر نداری چقدر از اين بلا ها دوستات سر من ميارن٫ حالا اونا کم ميارن خودمم سر خودم بلا ميارم. يواش يواشپامو باز کردم ديدم ديگه درد نداره ولی قشنگ حس ميکردم يه چيزی رفته بود توم. اومدم راه برم ديدم نميتونم معمولی راه برم.پامو يکم باز کردمو گشاد گشاد رفتم سمت کمد لباسام.
هنوز خيلی حشری بودم ولی اون لحظه تصميم گرفتم حداقل شرتمو بپوشم. رفتم سمت کمد٫ آروم دولا شدم کـه شرتمو از روی زمين وردارم کـه يهو دسته صندلی ماليده شد بهپام. اول بروی خودم نياوردم ولی ديدم خيلی کيف داد.
دوباره و بردم سمت دسته صندلی و اينبار خودمو آروم ماليدم بش. يذره کمرمو صاف کردم کـه قشنگ بتونم بذارمشپاهام. دسته صندلی روپام تنظيم کردمو شروع کردم خودمو جلو عقب . وای چه کيفی ميداد. دسته صندلی بـه همـه جایم ماليده ميشد. چشمامو بستمو احساس کردم کـه الان يه پسره حشری وحشی کيرشو گذاشتهپام و بزور ميخواد ه توم. با يه دستم جلویمو گرفتم کـه مثلا من بش نميدم و اونم مجبور بشـه منو ازه. خيلی خوشم اومده بود. تو اين فکر و تجسمـها بود کـه يهو اين اومد بـه ذهنم کـه الان دادشم داره با اون ه پايين چيکار ميکنـه. اول صحنـه شون اومد جلوی چشمم. بعد کم کم ه و نـهايتا خود داداشم رو کنار خودم حس کردم. دستش رو گرفتم و آروم گذاشتمپام. پامو بيشتر جمع کردم کهم بيشتر با دستش تماس داشته باشـه و سرمو کج کردم کـه گردنمو هم بخوره.
با هر دوتا دستم لایمو باز کردم و سه که تا از انگشتهای يکی از دستامو کردم توم و سعی کردم اون دوتا انگشت ديگمو هم م تو کونم. وای چه کيفی ميداد. خيلی خوشم اومده بود. اون لحظه دوست داشتم بـه همـه بدم. يذره کـه گذشت ديگه کنترل خودمو از دست دادم. ديونـه شدم و رو که تا آخر خوردمو حوله حمومم رو پوشيدم و کمربندشو شل بستمو درون اتاقو باز کردمو تلو تلو خوران رفتم سمت اتاق دادشم. ديدم اونم صدای موزيکو بلند کرده کـه مثلا صدا بيرون نياد . از کليد درون نگاه کردم. چيز زيادی نتونستم ببينم فقط يه سايه بزرگ رو ديوار بود کـه معلوم بود کـه اونا دارن رو تخت باهم کشتی ميگيرن. يذره بـه خودم اومدم. که تا ديدم از اون حالت لذت بخش دارم ميام بيرون سريع دستمو بردمپام و بام و م يکم بازی کردم کـه دوباره مثله قبل ديونـه بشم. همينطور هم شد. ديگه پشت درون آخو اوخم بالا رفته بود. چشمامو باز کردم ديدم هيچيو نميتونم ببينم . چيزی نميخواستم بجز يه کير شق و کلفت. درون يه لحظه تصميم گرفتم خودمو رو مقابل کار انجام شده قرار بدم. يه نگاه بـه بدن خودم انداختم ٫ يه نگاه بـه دستگيره درون کردم و تصور کردم الان تو اتاق داداشم چه خبره و چه لذتی اونجا منتظره منـه. دستگيره درون گرفتمو اول آروم و بعد يهو درو که تا آخر باز کردم.
اونا چون زير پتو بودن درون اون لحظه متوجه اومدن من نشدن. صدای آخواوخه رو کـه شنيدم و کمر دادشمو ديدم کـه زيره پتو چطور داره رو جر ميده باعث شد کـه ديگه حاليم نشـه. درو نيم باز گذاشم و رفتم نزديک تخت. داشتم فکر ميکردم کـه منم چجوری بـه اونا ملحق بشم کـه ديدم دست دادشم يهو از زير پتو اومد بيرون و خورد بـه من. که تا احساس کرد دستش خورده بـه يه چيزی پتو رو زد عقب و منو ديد کـه بالای سرش وايسادم. اومد رو صدا کنـه کـه بش بگه من اينجام و پاشـه کـه من سريع کمربند حولمو باز کردم. حولم کامل افتاد رو زمين. داداشم که تا اينو ديد ناخوداگاه ذل زد بهم. دستشو گرفتم و گذاشتم رو شيکمم کـه يعنی منم ميخوام. تو اين حين بوديم کـه ديدم اون ه همينجور داره مارو نگاه ميکنـه. معلوم بود اونم خيلی حشريه چون اصلا نميتونست چشمامشو خوب باز نگه داره. منم خودم پتو رو يکم زدم اونور و دراز کشيدم وپامو باز کردم و چشمامو بستم يعنی منم بخور. يذره طول کشيد کـه داداشم اين مسئله رو باور کنـه کـه شپاشو براش باز کرده و جلو روش دراز کشيده. ولی کم کم قبول کردو دولا شد رو من. اولپای منو دستمالی کرد بعد آروم آروم رفت سراغم. منم کـه ديدم اينجوريه و اون ه داره از کير بی نصيب ميمونـه دستمو بردم سمت سينـه هاش.
دست منو محکم گرفت و منم با اون يکی دستمشو گرفتم تو مشتم. داداشمم داشت منو ليس ميزد. کمرمو آوردم بالا تر کهپام بيشتر باز بشـه کـه بهتر بتونـهمو بخوره. هرچی زبونشو بيشتر ميکرد توم منم اون رو بيشتر براش ميمالوندم. اومدم خودمو اينورو اونور کنم کـه ديدم داداشم کمرمو گرفت و آروم گفت: تو قمبل کن سمت من و اونو براش بخور. همين کارو کردم و چنان قمبل کردم براش کـه م داشت پاره ميشد. دو که تا دستمو بردم سمت سينـه های اون ه و با آرنجمپاشو بيشتر باز کردم و افتادم بـه جون گشاد و خيسش. داداشم اول يکم از اون پشتمو ماليد و بعد خودشو خم کرد رو کمر من. فهميدم ميخواد کيرشو بذارهپام. منم دولا تر شدم و هر چهار که تا انگشتمو کردم تو ه و شو از لایش کشيدم بيرون و با نوک دندونام گازش گرفتم.داداشم کيرشو قشنگ تنظيم کرد و گذاشتپام و هی خودشو جلو عقب ميکرد. يهو با کف دستش چنتا محکم زد زيره کونم کـه جاش که تا چند روز بعد مونده بود. من کـه ديدم انگار از قمبل کرده من خيلی خوشش اومده همينجور کـه با ه بازی ميکردم رومو برگردوندم سمتش و آروم بش گفتم: نميکنی تو ؟ ديدم انگشتشو برد سمت عقبم و داره سعی ميکنـه بازش کنـه. منم دوباره شروع کردم اون رو خوردن و منتظر بودم کـه هر لحظه يه کير کلفت شق شده بره تو کونم. یذره گذشت و اين احساس رو واقعا کردم. اول سرشو کرد تو . دردم اومد ولی هيچی نگفتم و سعی کردم حواسمو بـه ه پرت کنم کـه داداشم کيرشو که تا آخر ه تو. ديدم با هر دوتا دستاشمو باز کرد. خودشو يکم خم کرد بـه سمت پايين و آروم آروم که تا ته کرد تو. از شدت درد ميخواستم جيغ بکشم. دهنمو کردم تو ه کـه اگه يهو جيغ هم زدم نشنوه. با دو که تا دستام رو که تا آخر باز کردم و اون گوشتای قرمز لایشو همرو کردم تو دهنم.داداشمم کيرشو که تا ته کرده بود تو و برای اينکه من زياد دردم نياد آروم آروم جلو عقب ميکردش. فقط که تا سر کيرشو درون مياورد و دوباره که تا ته ميکرد تو. کم کم بـه وجود کيرش تو کونم عادت کردم. وای چه حالی ميداد. هر چی ميگذشت و من بيشتر بهم خوش ميگذشت دستمو بيشتر ميکردم تو ه. ديگه کنترل خودمو از دست داده بودم.
داد زدم:٫ ٫ که تا ته ٫ پارم کن٫ وای چه حالی ميده٫ خوشم مياد٫ خوشم مياد٫ وای نسا فقط …
اينارو کـه گفتم مثله اينکه داداشمو خيلی وحشيتر کردم. مثله خر ميکرد منو. اصلا رحم نداشت و با چنان قدرتی کيرشو تومن جلو عقب ميکرد کـه صدای شلپ شلپ خوردن بدنشو بـه کونم ميشنيدم. احساس کردم دارم ارضا ميشم. داد ميزدم. جيغ ميزدم٫ فرياد ميکشيدم و التماس ميکردم کـه يوقت وای نسه و تا اونجايی کـه ميتونـه فقط منو ه. اونقدر کمرمو تکون تکون ميدادم کـه چندبار کيرش از تو کونم اومد بيرون ولی چون همپام و هم کونم خيس خيس بود خيلی سريع دوباره ميکرد تو. ديگه آبم داشت ميومد. لنگامو بازتر کردمو رو گاز ميزدم از لذت. آبم اومد. داداشم هنوز داشت منو ميکرد و منم رو ميخوردم براش.
کم کم شل شدم. سرمو گذاشتمپای ه. داداشم کـه فهميد من ارضا شدم اونشو از تو عقبم دراورد و گذاشتپام. من چون ديگه حال اينکه حتی کمرمو بالا نگه دارم رو نداشتم افتادم رو تخت. ديدم داداشم هنوز ارضا نشده منم به منظور اينکه هم اون ارضا بشـه و هم اون ه بتونـه کيفی رو کـه کير داداشم بهم داد رو ببره دستمو دراز کردم و حولمو از رو زمين ورداشتم .اون دستمو گرفتم بـه لبه تخت و بلند شدم. تو آيينـه خودمو نگاه کردم ديدم هم قيافم خيلی بـه هم ريختس هم مثله اين ای جر خورده شدم. آروم آروم رفتم سمت در. برگشتم ديدم داداشم همون کاريو کـه با من کرد داره با اون ه ميکنـه يه لبخند کوچولو زدمو رفتم حموم کـه يه دوش بگيرم.

دوست‌داشتن:

دوست داشتن در حال بارگذاری...

مرتبط

نوشته شده درون Uncategorized | نوشتن دیدگاه

، خوردن شاش دادشم




[منو ازمـیکنی؟ | داستان ی خوردن شاش دادشم]

نویسنده و منبع | تاریخ انتشار: Sun, 01 Jul 2018 16:46:00 +0000